«ساعات حکومت نظامی و منع عبور و مرور از 12 شب به 5/4 بعد از ظهر افزایش یافت.» (اطلاعیه فرماندار نظامی تهران)

«اعلامیۀ امروز حکومت نظامی، خدعه و خلاف شرع است و مردم به هیچ وجه به آن اعتنا نکنند. برادران و خواهران عزیزم! هراسی به خود راه ندهید که به خواست خداوند تعالی حق پیروز است.»[1] (بیانیه امام خمینی)

اکنون فرجام کار رژیم شاهنشاهی در ایران و پایان دادن به دخالت های امریکا در کشور و تولد نظام مقدس اسلامی فرا رسیده است. در ساعت 45/3 بعد از ظهر روز 21 بهمن 1357 برنامه های عادی رادیو تهران ناگهان قطع می شود و اطلاعیه شمارۀ 40 فرماندار نظامی تهران خوانده می شود که اعلام داشت ساعات منع عبور و مرور تغییر یافته است و از 5/4 بعد از ظهر آغاز شده و تا 5 بامداد ادامه می یابد یعنی 5/7 ساعت طولانی تر از ساعات اعلام شدۀ قبلی و از مردم می خواهد که به سرعت به منازل خود باز گردند. اعلامیه از واقعه ای شوم خبر می داد. دقایقی چند پس از آن اطلاعیۀ امام در سراسر تهران پخش می شود و فرمان می دهد که مردم به دستور فرماندار نظامی اعتنا نکنند و از دشمنان کمترین هراسی به خود راه ندهند. فرمان قاطع رهبر انقلاب ـ که خود بعدها فرمود برق الهامی، آن را بر دل وی افکند ـ از وقوع حادثه ای مانع می گردد که اگر روی می داد سرانجامی سخت ناگوار برای انقلاب در پی داشت.

با حوادثی که از شامگاه دیروز ـ 20 بهمن ـ در پایگاه نیروی هوایی در حال روی دادن است (که آن را در شناسنامه قبل توضیح دادیم) رویارویی انقلاب و استبداد به نقطه اوج خود رسیده است. مردم ایران بیش از یکسال است که آرامش زندگانی زیر سایۀ سرنیزه را بر هم زده اند و با همۀ نیروی خویش به دفاع از حیثیت و استقلال و شرف اسلامی و ملی خویش برخاسته اند. زمان تحقق وعده های الهی فرا رسیده است. گزارش این حماسه بزرگ را به نقل از خبرنگارانی که در صحنه های حادثه حضور داشته اند و دیگر شاهدان عینی و اسناد و مدارک موجود به اختصار پی می گیریم: از روز گذشته مردم به دفاع از پرسنل شجاع نیروی هوایی که به انقلاب پیوسته اند در برابر لشکریان گارد شاهنشاهی که برای سرکوب آنها اعزام شده اند برخاسته اند.

درگیری لشکر گارد که موفق به سرکوبی همافران و مردم نشده ادامه دارد. در این گیرودار مقادیری سلاح و خودرو نظامی و حتی چند دستگاه تانک و نفربر به تصرف نیروهای انقلاب در آمده است. مردم چندین پایگاه انتظامی و مرکز دولتی را به تصرف در آورده اند.

دستور اعزام نیروهای کمکی برای پشتیبانی از عملیات سرکوبگرانۀ لشکر گارد از سوی رئیس ستاد ارتش و نخست وزیر شاه (بختیار) صادر شده است.

روزنامه ها خبر از حرکت ستون های نظامی از شهرهای دیگر به سوی تهران می دهند.

پژواک بلند قیام مردم پایتخت، مردم شهرستان ها را نیز به جوش و خروش واداشته است. طوفان ارادۀ هزاران تن جوان انقلابی در خیابان های پایتخت امکان کمک رسانی را از رژیم سلب کرده و ستون های اعزامی در مبادی حرکت خویش متوقف شده و یا تار و مار می شوند.

طرح عملیات نهایی و کودتای نظامی از قبل تهیه شده بود. حتی نام و  نشانی صدها تن از رهبران سیاسی و مذهبی مخالف رژیم که می بایست همزمان با شروع عملیات دستگیر شوند نیز فهرست گردیده بود.

در روز 21 بهمن اوضاع چنان نامنتظره تغییر یافت که بختیار و فرماندهان ارتش ناگزیر گردیدند دستور آغاز عملیات را صادر نمایند. ژنرال گاست، جانشین ژنرال هایزر، نقش هماهنگی دهنده میان مستشاران نظامی امریکا با کودتاچیان را در محل ستاد ارتش برعهده داشت. نخستین اقدام خالی کردن خیابان ها از مردم و سرکوب شورش در پایگاه نیروی هوایی بود. بختیار بیدرنگ و نسنجیده دستور تشکیل جلسه شورای امنیت را در ساعت 6 بعدازظهر 21 بهمن به کلیه اعضاء و فرماندهان ارتش ابلاغ کرد، و همزمان دستور داد اطلاعیه فرمانداری نظامی تهران مبنی بر افزایش ساعت منع عبور و مرور از رادیو پخش شود. دقایقی پس از پخش اعلامیه حکومت نظامی به مردم خبر رسید که امام خمینی فرمان داده است که به اطلاعیه فرماندار نظامی اعتنا نکنند و برای خنثی کردن توطئه دشمنان انقلاب در خیابان ها بمانند. مردم که فرامین امام را به عنوان تکلیف شرعی از دل و جان پذیرا بودند، هنوز از قاطعیت صدور این فرمان اطمینان نیافته بودند که چند دقیقه بعد از پخش این خبر، خودروهای اعزامی از مقر حضرت امام سر رسیدند و از بلندگو بیانیه امام را که صحت خبر را تأیید می کرد برای مردم خواندند. از بلندگوهای مساجد نیز بیانیه امام پیاپی قرائت می گردید. با اطمینان یافتن از فرمان امام، صدها هزار تن از زن و مرد و کودک و بزرگ از خانه های خود بیرون ریختند و به جمعیتی که در خیابان ها بودند پیوستند. ساعاتی نگذشت که سراسر خیابان های اصلی و گلوگاهها و مناطق مهم شهر با هزاران کیسه شن و دیگر وسایل سنگربندی شد. جنب و جوش زنان و دختران در کار سنگربندی کردن خیابان ها و یاری رساندن به برادرانشان به راستی چشمگیر است. محورهای عبور ستون های اعزامی ارتش از شهرستان ها در جاده ها و مدخل شهرها مسدود گردیده است. تهران به واپسین مرحلۀ حماسۀ پرشور انقلاب نزدیک شده است و شهرهای سراسر ایران نیز با او همراهند. کلانتری ها، پاسگاه های پلیس و مراکز نظامی و دولتی یکی پس از دیگری سقوط کرده اند. امواج نیروهای انسانی که هیچ مانعی تاب مقاومت در برابر آنها را
ندارد، دژهای برافراشتۀ طاغوت را در پی هم فرو می کوبند. و در این میان حضور جوانان مسلح به سلاح های به غنیمت گرفته شده در حوادث صبح و شب آن روز و سلاح هایی که از مساجد تحویل گرفته اند به مردم روحیه می دهد وو نیروی شان را چند برابر می سازد. فرماندهان مراکز نظامی و غیرنظامی رژیم در برابر اینان فوراً یا پس از مقاومتی لرزان و بیم زده عقب می نشینند.

همزمان با این حوادث، جلسه شورای امنیت ملی به ریاست بختیار برگزار شده و هماهنگی های لازم برای سرکوبی قیام بعمل آمده بود. رئیس ستاد ارتش شاه با تماس های تلفنی و بخشنامه های ستاد، شتابزده دستور اعزام نیروهای کمکی را صادر می کرد اما پاسخ ها همه نومیدکننده و حاکی از ناتوانی سرکوبگران در انجام مأموریت خویش بود. مقر فرماندهان ارشد یگان های پلیس شهربانی و ارتش و پایگاه های مهم نظامی تهران در محاصرۀ نیروهای انقلاب قرار داشت. ساعاتی بعد ستاد ارتش شاه و نخست وزیری نیز به محاصرۀ کامل در آمد. زد و خوردها همچنان ادامه داشت و پیوستن گروه گروه نظامیان که تا آن لحظه در تردید بسر می بردند، به صفوف مردم در سقوط سریع مراکز نظامی و کاهش تلفات نقش عمده داشت.

در چنین شرایطی که دیگر هیچگونه امیدی برای امریکا و رژیم باقی نمانده بود و خبر پیروزی انقلاب و فروپاشی رژیم شاه به تمام جهان مخابره شده بود، در ساعت 10 روز 22 بهمن فرماندهان ارتش شاه به منظور حفظ جان خویش پس از تشکیل جلسه ای فوق العاده بی طرفی ارتش را اعلام کردند. رادیو که قبلاً بخش هایی از آن به دست نیروهای انقلاب افتاده بود خبر بی طرفی ارتش را که آخرین سخن باقی ماندگان رژیم بود، پخش کرد و به محض پخش اطلاعیه ارتش، نظامیان مستقر در ساختمان رادیو از ساختمان خارج شده و به مردم پیوستند، و چند تنی نیز پا به فرار نهادند.

رادیو طی اطلاعیه ای از کارکنان خود که 99 روز در حال اعتصاب بودند خواست برای پخش اخبار حماسه بزرگ مردمشان به سر کار خود بازگردند. در ساعت 45/17 روز 22 بهمن رادیو چنین اعلام کرد: «توجه بفرمائید! توجه بفرمائید! این رادیو تهران، صدای راستین ملت ایران صدای انقلاب است.» با پخش این جملات و قرائت اعلامیه های امام که پس از آن صورت گرفت، ایران از شوق به گریه در افتاد و در سراسر ایران صدای تکبیر بلند گردید.

بعدازظهر روز 22 بهمن آخرین سنگر اصلی مقاومت رژیم، یعنی محل لشکر گارد نیز با تسلیم سربازان و پیوستن بسیاری از آنها به مردم، در هم فرو ریخت. و بدین ترتیب در زمانی که استبداد با تانکها و زره پوشها و مسلسلها می خواست اوضاع را به نفع خود دگرگون سازد، یک الهام الهی که در پیام کوتاه امام خمینی تجلی یافت ورق را به نفع انقلاب برگرداند و ساعاتی بعد صبح پیروزی دمید و طومار 2500 ساله ستم شاهی ایران در هم پیچید.

اینک به نقل نمونه هایی از گزارش هایی که خبرنگاران حاضر در صحنه ها نوشته اند می پردازیم:

«روز گذشته در میان حیرت مردم اطلاعیه فرماندار نظامی تهران و حومه انتشار یافت و ساعات منع رفت و آمد از ساعت 5/4 بعدازظهر تا پنج صبح اعلام شد. ابتدا کارکنان شرکت های خصوصی و بعد گروههای مختلف مردم از محل کار خود بیرون ریختند. ابتدا مردم قصد داشتند براساس اطلاعیه حضرت آیت اللّه  طالقانی از درگیری جلوگیری کنند، اما ناگهان در شهر گفته شد که امام خمینی فرمانداری نظامی را غیرقانونی خوانده است و مردم نباید از این مقررات اطاعت کنند. با دریافت این خبر مردم شروع به جمع کردن شن و کیسه کردند و در خیابان ها راه بندان ایجاد کردند و سنگربندی کردند.

مردم در اکثر خیابان ها حکومت نظامی را شکستند. بعضی از آنها به سلاح سرد مجهز بودند و گروهی از جوان ها با سلاح گرم از آنها حمایت می کردند.

تظاهرات این گروه بسیاری از خیابان ها را در ساعات منع عبور و مرور فرا گرفت. در محله سلسبیل ـ ساعت 5 بعدازظهر دیروز در حالیکه مردم حکومت نظامی را شکسته بودند افراد مسلح و عادی که مسلح به سلاح سرد شده بودند از خیابان های کارون، قصرالدشت، جیحون، سپه غربی، خوش، رودکی، بهم پیوستند و در خیابان هاشمی تهران به راه افتادند.

شعار جمعیت این بود:

ـ پرسنل هوایی تو با مردمی، تو از مردمی   و شعار دیگری که:

ـ وای اگر خمینی، حکم جهادم دهد»[2]

«تهران دیشب صحنه یک جنگ واقعی و همه جانبه بود. از نخستین ساعات غروب تا پگاه، لحظه ای صدای شلیک گلوله و غریو رعدآسای مسلسل و انفجار نارنجک قطع نمی شد. شهر غرق آتش و دود و خون بود بیمارستان ها هر لحظه دهها زخمی جدید را پذیرا می شدند و تا صبح چشم کسی حتی برای یک لحظه آسودگی خواب را احساس نکرد.

نطفه این رویداد خونین که صدها کشته و زخمی حاصل آن بود، زمانی بسته شد که اعلامیه شماره 40 فرمانداری نظامی تهران که طی آن ساعت آغاز ممنوعیت رفت و آمد شبانه از 12 شب به 4 و 30 دقیقه بعدازظهر جلو کشیده شده بود، انتشار یافت...

«مینی بوسهای وابسته به ستاد امام خمینی به خیابان ها آمدند و سرنشینان آن با بلندگو اعلام کردند «به امر امام خمینی اعلامیه شماره 40 فرمانداری نظامی غیرقانونی است... به خانه ها نروید» تردیدها برطرف شد.

از این زمان، اهالی محلات مختلف، و بویژه جوانان، با شتابزدگی سرگرم ایجاد موانع در خیابان ها شدند. آنها با لاستیک کهنه، اتومبیل های اسقاط و هر وسیله دیگری که به چنگ می آوردند، شروع به ساختن مانع و آتش زدن آنها کردند. در همین حال، بانگ اللّه  اکبر فضای شهر را که از دود تیره شده بود پر کرد. بانگ اللّه  اکبر تا بامداد همچنان شعار واحد شهر بود...

غرب تهران بعدازظهر دیروز و دیشب یکپارچه تظاهرات بود.

تظاهرات شبانه مردم غرب تهران هنگامی شدت گرفت که از بلندگوهای مساجد پیام حضرت آیت اللّه العظمی خمینی در مورد لغو حکومت نظامی پخش گردید. در پی تکرار این پیام صدها هزار نفر از ساکنان غرب تهران «اللّه اکبر» گویان به خیابان ها ریختند.

در ساعت 15/2 بامداد امروز نیز در نزدیکی پادگان جی (انتهای دامپزشکی) بمدت 45 دقیقه صدای تیراندازی شدید به گوش می رسید.»

مردمی که در کنار افراد مسلح نیروی هوایی به کلانتری ها حمله می کردند و آنها را به تصرف خود در می آوردند همگی لباس های بلند سفید که نشانۀ کفن بود به تن داشتند و اللّه  اکبر گویان و لا اله الا اللّه  گویان در بین یاران مسلح خود به سوی کلانتری ها می دویدند و آنها را به تصرف خود در می آوردند.

در یکی از خیابان های فرعی تهران نو «حسینی» یکی از روحانیون در داخل یکی از جبهه ها به خواست و تقاضای جوانان وصیت نامه های آنان را تنظیم می کرد و به دستشان می داد تا در جیبشان گذاشته شود. در ابتدای خیابان پدر ثانی در تقاطع تهران نو در بین جوانان مسلح مسلمان، جوانان مسیحی نیز دیده می شدند، که آنها نیز اللّه  اکبر می گفتند و بعضی هایشان اسلحه در دست گرفته بودند.»

«گروه هایی از نیروهای تیپ زرهی قزوین ـ همدان و زاهدان شب گذشته برای کمک به مأمورین گارد و نیروی زمینی بطرف تهران حرکت کردند. جاده گوهردشت (بین تهران کرج) و جاده کرج از بامداد امروز از طرف مردم مسدود گردید تا از ورود مأمورین نظامی به تهران جلوگیری شود.»[3]

«مردم مسلح گروه گروه در خیابان ها به راه افتاده اند. هر خیابان یک سنگر است. جبهه اصلی معلوم نیست همه جا جبهه است».

«نیروهای ارتش از شهرها به سوی تهران در حرکتند، افراد نیروی دریایی به کمک نیروی هوایی شتافتند».

«بسیاری از نقاط تهران در تصرف مردم مسلح است»

امام تهدید کرد که در صورت عدم جلوگیری از کشتار و وحشیگری نیروهای گارد حکم جهاد می دهد

«سنگربندی در دانشگاه تهران»

فتوای امام خمینی: سوگند وفاداری ارتش به شاه باطل است.

«در گرماگرم جنگ های خونین بین مردم و نیروهای مسلح، مردم تانک ها و هلیکوپترها را از کار انداختند»

امام خمینی: اخطار می کنم که تصمیم آخر را می گیرم

«اکثر کلانتری ها، چند پاسگاه ژاندارمری و قرارگاه پلیس و ارتش به تصرف مردم مسلح و نیروی هوایی در آمد»

«امروز لاشه تانک ها در خیابان های تهران اینجا و آنجا، جلب نظر می کرد، در حالیکه از روی آنها دود و آتش برمی خاست، جوانها بر روی آنها شعار می دادند»

«5 ساعت جنگ و گریز در میدان حسن آباد»

زندان اوین، ساواک سلطنت آباد، مجلسین سنا و شورا، رادیو و تلویزیون نخست وزیری، ژاندارمری و شهربانی به تصرف مردم در آمد. ساختمان زندان مخوف کمیته شهربانی تسخیر شد. در تصرف زندان جمشیدیه، نصیری جلاد ساواک و سالار جاف قاتل مردم پاوه به چنگ مردم افتادند.

سپهبد رحیمی فرماندار نظامی تهران در سقوط شهربانی به دست مردم اسیر شد.

پادگان باغشاه، زندان قصر و پادگان حشمتیه سقوط کردند.

سپهبد بدره ای فرماندۀ نیروی زمینی و آجودان مخصوص شاه به هلاکت رسید

سر لشکر بیگلری جانشین فرماندۀ گارد جاویدان کشته شد.

مردم مهره های مزدور رژیم را دستگیر کرده به مدرسۀ رفاه تحویل می دهند.

و خبر نهایی که تیتر درشت روزنامه ها در 22 بهمن بود: «سقوط نظام 2500 ساله استبداد، ارتش انقلاب شهرها را آزاد کرد، فرماندهان ارتش بر کنار شدند. ستاد ارتش تحویل بازرگان شد»

«پنجره ها را باز کنید. این ارواح شعله ور هزاران شهید، این سرود انقلاب این بانگ توفندۀ آزادی است»[4]

امام خمینی در آخرین سخنرانی عمومی خود قبل از پیروزی انقلاب در روز بیستم بهمن 57 خطاب به ملت ایران فرمود: «همه تشریک مساعی کنید در این امور؛ در این نهضت متحد بشوید. اگر در این نهضت شکست بخورید تا آخر شکست خورده اید. همه با هم باشید، همه با هم تشریک مساعی بکنید تا اینکه پیروزی برایمان حاصل بشود.»[5] و دیدیم که چگونه ملت ایران با تمامی توان در اجرای این فرمان کوشیدند. آنجا که ایمان سلاح واقعی است...  «خون بر شمشیر پیروز است».

 متن آخرین سخنرانی امام قبل از پیروزی انقلاب اسلامی را در ادامه می خوانید:

[بسم اللّه  الرحمن الرحیم]

آقایانی که در بیمارستان هستند بیشتر از سایر مردم مصیبتها را دیده اند، حتی از آنهایی که در خیابانها بوده اند. آنهایی که در خیابان بوده اند دیده اند که جوانی تیر خورد و افتاد لکن آنها که بالای بستر او بوده اند دیده اند چه گذشته است. پدر و مادر او آمده اند لابد ـ اگر گذاشته باشند بیایند ـ آمده اند در بیمارستان و شما حال آنها را دیده اید. مصدومین را، مجروحین را، آنهایی را که کشته شده اند و برده اند که شما هم ندیده اید ـ همه در نظر خدا محفوظ است.

گناه این ملت این بود که می خواست که اجانب در مملکتشان تصرف نکند. گناهشان این بود که می خواستند آزاد باشند، اختناق نباشد؛ می خواستند غارتگرها را بیرون کنند. اینها گناه این ملت بود که به روی آنها اینطور مسلسلها کشیدند و حالا هم دست برنمی دارند. همین چند روز هم باز در شهرستانها از این کارها بوده است.

اینها ـ یعنی عمال اجانب ـ هر روزی با یک صورت در پرده ها و در چهره هایی هستند. اینها عمالشان را ممکن است بیست سال، سی سال، به صورت یک آدم ملی درآورند و بر ملت معلوم نباشد که این چه کاره است! وقتی که چهرۀ واقعی پیدا  شد، آن وقت ملت می فهمد چه بوده این. یک نفر سی سال، بیست سال در چهرۀ ملیت بوده است، در چهرۀ دیانت بوده است آن وقتی که آن محفوظ بوده است این؛ و نگه داشته اند این را برای یک روزی ـ یک روزی که احتیاج دارند که با حربۀ ملیت ملت را بکوبند، مثل امروز. امروز با حربۀ «ملیت» و رفتن سر قبر دکتر مصدق ملت را دارند می کوبند. و چنانکه شریف امامی با حربۀ «صلح» آمد و ملت را کوبید، اینها با این حربه آمدند. و این ملت که الآن دارد صدایش ... دیروز سرتاسر مملکت، تمام مملکت، یکصدا می گفتند که ما دولت جدید را می خواهیم. اینها را ملت حساب نمی کنند.! ملت آن است که امریکا بشناسد که او ملت است، اگر امریکا تثبیت کرد ملیت کسی را! آن هم تثبیتش به این است که منافع او را تأمین بکند والاّ آن اشخاصی که می گویند ما ملی هستیم و ما مطیع ملت هستیم، به آرای ملت احترام می گذاریم، [خیر.] دیروز این آرای ملت نبود؟ دیروز چند میلیون مردم فریاد کردند، اینها ملت  یستند؟ باز هم آن ملتی که باید در نظر امریکا و عمال امریکا باشد اینها نیستند. این «ملت» آنهایند که می گویند باید همه چیز را داد به امریکا، همه چیز را داد به خارجیها!

شما که در بیمارستانها بودید می دانید به این ملت چه گذشت. شما یک گوشه اش را می دانید، بیمارستانهای دیگر هم گوشه های دیگرش را می دانند. بسیاری اش هم از چشم شماها و سایر برادرهای شما مخفی بوده است. چنانکه دزدیهایی که اینها کردند، خیانتهایی که اینها کردند، از چشم ما اکثرش مخفی است؛ ما نمی دانیم اینها چه کردند.

آقا من یک قصه ای را برایم نوشتند یا در مجله دیدم ـ یادم نیست الآن ـ که یکی از خواهرهای این محمدرضا در خارج یک ویلایی خریده است که قیمت او را من الآن نمی دانم چه قدر بود لکن نوشته بود که برای گلکاری او شش میلیون دلار خرج گلکاری آن ویلاست.! اینها یک همچو کارهایی کرده اند و ما بی اطلاعیم و نمی دانیم چیست. شش میلیون دلار، یعنی تقریباً 32 میلیون تومان، خرج گلکاری! اینها برداشتند هر چه ما داشتیم، رفتند. ارتشبدهایشان چقدر بردند، و خودش و عائله اش چه قدر بردند؛ و خزاین ملت را خالی کردند و یک مملکت خراب و ویران گذاشتند و رفتند.

خداوند ان شاءاللّه  شما که زحمت کشیدید برای این ملت و تَعَب کشیدید ـ خوب، من می دانم که کسی بالای سر یک کسی که مظلوم است و کتک خورده است مجروح شده است دارد می میرد شاید در حضور شما بسیارشان مرده اند من می دانم به شما چه گذشته است، خدا هم می داند ـ شما اجرتان با خداست. خدا می داند که شما چه کشیده اید؛ و خداوند جبران خواهد کرد. ان شاءاللّه  خداوند به همۀ شما سلامت بدهد. رفقا همه تشریک مساعی کنید در این امور؛ در این نهضت متحد بشوید. اگر در این نهضت شکست بخورید تا آخر شکست خورده اید. همه با هم باشید، همه با هم تشریک مساعی بکنید تا اینکه پیروزی برایمان حاصل بشود.[6] 

منبع: کوثر، ج3، موسسه چاپ و نشر عروج، 1385، صص 329-342

پیوست ها:

[1]صحیفه امام؛ ج 6، ص 122 .  [2]. روزنامه کیهان 22 بهمن 57. [3]. روزنامه اطلاعات 22 بهمن 57. [4]. مطالب فوق برگرفته از تیتر گزارشات دو روزنامه کیهان 22 و 23 بهمن 57 می باشند. [5]صحیفه امام؛ ج 6، ص 119 . [6] صحیفه امام؛ ج 6، ص 119 - 117 . 

 

 

 

. انتهای پیام /*